The conquered people were free to worship their own deities in the satrapies."

Ahura-Mazda, the God of Gods

 
Thinker
   
Side Right Menu (Yellow)

7 Faces of History
7000 Years Civilization
5000 Years of Engineering
Ahmad Kasravi
Ancient Women Salary, Employees
Ancient Women
Arab Conquest
Assyrians Persians
Bishapour
Chogha Zanbil - Elamid Era
Clay notes - Darius Administration
Coins
Constitution
Cyrus the Great
Dabirehدبيره پارسی
Darab-Gard دارابگرد
Departure 79
Dynasties (2 Pages)
Engineering of an Empire
Fine Art (3 Pages)
Flag History (1)
Flag History (2)
Flag History (3)
Fossil Fuel
Fossil Fuel-Concession
Glory 1,
Glory 2,
Glory 3 Ancient Iran
Glory 4, Journey to Iran
Glory 5, Iran, Nothing but Iran
Glory of Iran as per Artist
Glory of Iran by Picture
Glory of Persepolis
Hamedan
Herodotus & Iran
History of Iran
Iran heritage
Iran's Heritage (Saad Abad)
Iran, History, Land and People
Iran Farda (3 Pages)
Iranian Government
Iran Media
Iran or Persia
Iran's views
Iran Rulers
Isfahan
Isfahan Page 2
Kashan
Kavir Lout = Gandom Beryan
Khouzestan
Lakes' of Iran
Lost Civilization
Music Glory
Naghsh-e-Rostam
New Year (Now-Rooz)
New Year's Haft Seen Oldest Dam of the world
Old pictures of Iran 1
Old pictures of Iran 2
Old pictures 3 Kajar Era
Persepolis
PERSIAN Gulf
Poet and Patriots
Persepolis Underground of
Rebirth
Religion of Persians
Reporters 1
Reporters 2
Reza Shah the Great
Sayeh Jam
Shiraz
Slide Show
Spy 1
Spy 2
Spy 3
Shush, Susa, Apadana
Tabriz (1)
Tabriz 2
Tabriz 3
Tabriz 4
Tehran
Tehran old and new
The Land And The People
Thinker, Philosophers
Tisfoon
Under Ground City of Zoroastrians'(!) Derinkuyu = Deep Well
Wine and History
Women Clothing in time
Women Clothing in time II
Xeroxes Note
Yalda
Search Engine
Directory of Related Links
Contact Us

See our Glory pages            Iran, History, Land and Glory

 

انديشمندان ايران

   
 

نخستين دانشگاه جهان «گندی شاپور» در زمان ساسانی ها بنا شد. سريتا نخستين پزشک دنيا در زمان هخامنشيان بود. نکيسا و باربد، موسيقی دان هایی بزرگ زمان ساسانی بوده اند. بزرگمهر انديشمند، حکيم و نخست وزير انوشيروان که بنيانگذار بازی تخته نرد وآورنده شطرنج از هندوستان بوده ايرانی و غير مسلمان بوده اند.

اين برگ به اين دليل در اين تارنامه گنجانده شده زيرا گفته میشود پيش از اسلام ايرانيان وحشی و چيزی نداشته اند.

همين گفته پيامبر اين متعصبان مذهبی وابسته به اسلام را دروغگو جلوه میدهد. خودشان مدعی میشوند؛ محمد پيامبراسلام گفته است اگر علم در ثريا هم باشد يک پارسی آنرا پيدا خواهد کرد. اين ادعا بخودی خود نشان میدهد ايران پيش از اسلام آنقدر دانشمند وهنرمند داشته است که ناچار هستند از زبان محمد ايرانی را بستايند.

هوشتانه:

هوشتانه یا اوستَن کیمیاگر، دانشمند و مغ ایرانی در زمان هخامنشیان بود.

او که یکی از کیمیاگران سلسلهٔ مغان بشمار میرفت، در جریان لشکرکشی خشایارشا به یونان او را همراهی کرد و در آنجا به آموزش کیمیاگری پرداخت. آموزشهای او چنان مورد استقبال قرار گرفت که بنا به گفتهٔ پلینی، بسیاری از فیلسوفان یونان همچون فیثاغورث، امپدکلس، دموکریت و افلاطون برای مطالعهٔ آن به خارج سفر کردند، و سپس برای آموزش آن بازگشتند. وی همچنین در یونان، آموزگاری دموکریت (مبتکر نظریهٔ اتم) را بر عهده داشت.

از وی به عنوان نخستین نویسنده در کيمياگر یاد میشود و همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراجع کیمیاگری مطرح بوده‌است و آثار بسیاری به او نسبت داده شده‌است. مردم باستان کاوش سنگ جادو (سنگی که دارندهٔ آن میتوانست با بهره‌وری از آن فلزات را به زر تبدیل کند و با دستیابی به انوشگی عمری دراز داشته باشد، در انگلیسی (philosophers’ stone) را از او میدانستند.

واژهٔ «اوستن» از ایرانی باستان با تلفظ «Huštāna» یا «(ه) اوشتانَه» به معنی «با جایگاه و وضعیت خوب» است. این نام در پارسی نو به گونهٔ «آستان» یا «آستانه» بازمانده‌است.

ساتاسپ:

ساتاسپ خواهر زاده داریوش بزرگ دریانورد و کاشف ایرانی معاصر با داریوش بزرگ و خشایارشا )اواخر سده چهارم و آغاز سده پنجم) که یکی از اولین کاشفان مناطق مرکزی آفریقا است که مدار بدون باد یا عرض جغرافیایی اسب را برای اولین بار کشف کرد.

در مورد وی اطلاعات اندکی وجود دارد و اندک اطلاعات نیز از نوشته‌های مورخان یونانی مخصوصاً هرودوت است. طبق نوشته‌های هرودوت ساتاسپ در زمان خشایارشا محکوم به مرگ میشود ولی پس از اصرار مادر ساتاسپ حکم وی تغییر می‌کند. مقرر میشود جهت تنبیه او وی دور آفریقا بگردد و به خلیج عربستان (دریای سرخ) بازگردد.

پسر عمه خشایارشا به نام ساتاسپِس به دختر زوپیر دست‌درازی کرد و از سوی پادشاه به مرگ محکوم شد. ولی خشایارشا بر آن شد که بجای کشتنش، وی را به سفری اکتشافی بفرستد. پس شرط زنده ماندن او را دورزدن قاره آفریقا نهاد. وی پس از ماه‌ها دریانوردی چون دریافت که سفرش بسیار به درازا خواهد کشید به مصر بازگشت و سپس نزد خشایارشا رفت. ساتاسپ به شاه گزارش سفرش را داد و در نهایت افزود که به جایی رسیده بود که کشتی به‌گل‌نشسته و جلوتر رفتن شدنی نبوده است. ولی خشایارشا این بهانه را از او نپذیرفت و دستور کشتنش را داد.

هِرودوت مسیر در دریانوردی ساتاسپ را در کتاب خود چنین بیان کرده‌است:

" و او را مامورسازند تا دور آفریقا بگردد و به خلیج عربستان (دریای سرخ) بازگردد. خشایارشا این را پذیرفت و ساتاسپ به مصر رفت، از مصریان کشتی و جاشو گرفت و بادبان‌ها را برافراشت و از ستون‌های هرکول (جبل الطارق) گذشت.

آرتاخه یا آرتاخایس:

آرتاخه یا آرتاخایس مهندس ایرانی زمان هخامنشیان و از سازندگان کانال خشایارشا بود. وی مدتی پس از اتمام کارش درگذشت..

آرتاخائیس (یونانی باستان Ἀρταχαίης)، پسر آرتائوس، مهندس هخامنشی ایران باستان بود که در حدود قرن پنجم پیش از میلاد میزیست.

او به عنوان بلندقدترین مرد کشورش شناخته میشد. بلندی او به عنوان "چهار انگشت کمتر از پنج ذراع سلطنتی" توصیف شده است. نمیتوان با دقت دانست که منظور از بلندی امروزی در اینجا چیست، اما اکثر محققان معتقدند که ارتفاع آن بین هفت تا هشت فوت بوده است.

جدای از قدش، آرتاخائیس برای معماری کانال خشایارشا در سراسر شبه جزیره در پایه کوه آتوس و نقش مستقیم او در نظارت بر ساخت آن مورد توجه قرار گرفت.

او در حالی درگذشت که خشایارشا اول با ارتش خود در آتوس بود. خشایارشا که درپی از دست دادن او سخت اندوهگین بود، بزرگداشتی با شکوه برای او برپا کرد و به لشکر خود دستور داد تا تپه ای برای آرتاخائیس برپا کنند. گفته میشود که این تپه تا اواخر قرن نوزدهم قابل مشاهده بوده است.

در زمان هرودوت مورخ، آکانتیان در تعقیب یک پیشگویی، به عنوان قهرمان برای آرتاخیس قربانی کردند.

هرودوت همچنین از چند فرمانده که فرزندان آرتاخایی بودند نام میبرد. Otaspes و Artaÿntes، که فرماندهی بخشی از نیروی دریایی ایران، را داشته  فرمانده گروهی از سربازان آشوری  در ارتش بود


آزوناکس:
آزونکس یا آزوناکس پزشک و روان‌شناس دوران اشکانیان بود.


آرتادخت:

آرتادخت، در سده سوم میلادی؛ اقتصاددانی بود که در دوره اردوان چهارم، آخرین پادشاه اشکانی که بدست اردشیر پاپکان کشته شد بطور مستقیم در امور مالیات و خرج و دخل کشور دخالت داشت در واقع نقش وزیر دارایی امروز را داشت. در فارسی یعنی دختر مقدس وزیر خزانه داری، در زمان اشکانیان (پارتها) بود.
ArtaDokht
او بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزون نماید٬ کشور را به توانگری میرساند. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور، یکی جلوگیری از هزینه‌های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده‌است.

نگاره آرتادخت را نشان میدهد.


بوبراندا:

بوبراندا یا بوبارس به یونانی باستان: (Βουβάρης) نام مهندس ایرانی و یکی از دو مهندس اصلی ساخت کانال خشایارشا در شبه جزیره آتوس بود. وی با دختر آمونتاس اول مقدونیه ازدواج کرد.

هرودوت این ازدواج را بخشی از معاهده یونانیان با ایرانیان یا نقشهٔ اسکندر پس از جانشینی تاج و تخت میداند


جاماسپ:

جاماسپ فرزند هوگوه (Hvogva) وزیر گشتاسپ، همسر پوروچیستا ،جوان‌ترین دختر زرتشت، بوده‌است. جاماسپ را از نخستین فیلسوفان ایرانی میدانند.

در شاهنامه فردوسی، بخش پادشاهی گشتاسپ بارها از جاماسپ یاد میشود، که جاماسپ با القابی مانند گرانمایه، رهنمون، سر موبدان، شاه رَدان، چراغِ بزرگان، پاک‌تن، تابنده‌جان، ستاره‌شناس، و کسی که در علم به پایه او نمیر‌سد، کسی که از نهان خبر داشت و… یاد شده‌است، از مهم‌ترین نقش‌هایی که در شاهنامه فردوسی به جاماسپ نسبت داده میشود آزاد کردن اسفندیار از بند پدر و راضی کردن او برای مبارزه با ارجاسپ است.

از توانایی‌های جاماسپ در شاهنامه فردوسی پیشگویی است، پس از نامه‌نگاری‌های بین ارجاسپ و گشتاسپ و تهدید ارجاسب به نابودی ایران که جنگ ناگزیر شده بود، پیش از آغاز جنگ گشتاسپ آینده جنگ را از جاماسپ میپرسد که در این ابیات ویژگیهای جاماسپ آمده شده‌است، که جاماسپ در ابتدا ناشاد میشود. و سپس جاماسپ وضعیت آینده جنگ را پیش‌بینی میکند. که از کشته شدن گرامی و زریر و شیدسپ و … آگاهی میدهد.


فرشوشتر:

فرشوشتر یا فراشستر یا فِرَشَه‌اُشتُرَه نام پدر هووی همسر زرتشت و برادر جاماسپ بوده‌است. فرشوستر و برادرش جاماسپ از خاندان هُوَگوَ و هر دو وزیر گشتاسب کیانی بوده‌اند. در یسنا ۵۱ فقره ۱۷ دربارهٔ وصلت زرتشت با هووی آمده‌است «دختر گرانبها و گرامی را، فراشستر هوگو به زنی به من داد و پادشاه توانا اهورامزدا، برای ایمان پاک او دخترش را به دولت راستی رساند» ابراهیم پورداوود، ص

از همينجا وگزارش های شاهنامه درميابيم «زرتشت» هفت يا ده هزار سال پيش نبوده و زرتشتی ها نادرستی هایی را به مردم میگويند، زرتشت در دوران گشتاسپ وجاماسپ بوده است.

گروهی از خاورشناسان مانند یوهانس هرتل و ارنست هرتسفلد، کیانیان را با هخامنشیان یکسان دانسته و کوشیده‌اند که پادشاهان کیانی و هخامنشی را با یک‌دیگر برابر نهند. هرتل باور داشت که زرتشت در زمان پادشاهی ویشتاسپ (پدر داریوش بزرگ) زندگی میکرده‌است. او چنین پنداشته‌است که پادشاهان کیانی از کیقباد تا کیخسرو، سران تباران باختری ایران بودند و ممکن است شخصیت تاریخی داشته یا داستانی و اساطیری بوده‌باشند، ولی دیگر پادشاهان کیانی، همان شاهنشاهان هخامنشی بوده‌اند. ولی هرتسفلد از این نیز فراتر رفته و گفته‌است که نخستین پادشاهان کیانی، همان شاهان ماد بوده‌اند که هرودوت و کتزیاس از آن‌ها نام برده‌اند و کیخسرو نیز همان کوروش بزرگ است. ولی برخی از تاریخ‌نگاران مانند مسعودی، حمزه اصفهانی، حمدالله مستوفی و ... کی‌بهمن را با کوروش بزرگ یکسان میدانند.


رامتين:

(نام‌های دیگر: رام، رامی، رامین و رامنین) از موسیقی‌دانان بنام ایران در دوران پادشاهی ساسانیان و هم عصر دیگر موسیقی‌دانانی چون باربد و نکیسا است. او را نخستين سازنده ساز «چنگ» و استاد در نواختن این ساز می‌دانند. برخی وی را همان رامین عاشق ویس میشناسند. دکتر معین در فرهنگ معين در معرفی رام (رامتین) معشوق «ویس» چنین آورده است: «آن را نام شخصی دانسته‌اند که واضع چنگ بوده است. رامتین واژه‌ای فارسی به معنای آرامش بخش و آرامش دهنده می‌باشد»

برخی بر این باورند که "رامتین"، خطاشدهٔ "رامنین" است. اسعد گرگانی از "رامنین" یا "رامین" نام برده، و به باور دکتر محمد معین، "رامنین" با افزودن یک نقطه "رامتین" شده‌است. البته در گواه‌های دیگری، واژهٔ "رامتین"، که امروزه معمول‌تر است، دیده میشود.


بُزرگمهر بُخْتَگان:

نبايستی اين نام با بزرگمهر نائينی اشتباه بشود. بزرگمهر حکيم در سده ۶ میلادی ميزيسته؛ فرزند سوخرا و وزیر خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی بود. او رئیس مشاوران ویژهٔ دربار و پاسبان شخصی شاه و رئیس دربار بوده‌است. منابع فارسی و عربی او را دارای خِرَد استثنایی و اندرزهای حکیمانه توصیف کرده‌اند. گزارش‌های نیمه‌افسانه‌ای از جایگاه او در شاهنامه و در اندازه‌ای کمتر در غرر ثعالبی و مروج‌الذهب مسعودی آمده‌است. از سوی خاورشناسان، بزرگمهر شخصیتی افسانه‌ای پنداشته میشود که به دلیل ناهمگونی نظرات دربارهٔ بزرگمهر در منابع اسلامی و ذکر نشدن نام وی در آثار پیش از اسلام است. برخی از پژوهشگران بزرگمهر را با برزویهٔ طبیب یکی دانسته‌اند که این نظر از سوی دیگر پژوهشگران رد شده‌است. برخی او را با «بُرْزْمِهر» یکی می‌دانند.

طبق گفته فردوسی و ثعالبی، بزرگمهر هنگامی که در مرو به تحصیل میپرداخت، به دربار انوشیروان فراخوانده شد. انوشیروان از او خواست تا خواب او را تعبیر کند؛ و بزرگمهر نیز به درستی این کار را انجام داد. همین امر سبب شد تا بزرگمهر به عنوان مشاور و وزیر شاه انتخاب شود. گشودن راز شطرنج (شترنگ)، مهم‌ترین کار بزرگمهر وزیر بود. منابع دوران اسلامی، بزرگمهر را وزیر، دانشمند، قهرمان میهنی، دانای اسرار کشف نشده و آگاه از دانش‌های پزشکی و ستاره‌شناسی توصیف میکنند که این امر سبب شرمساری حکومت‌های هند و روم در برابر ایران بوده‌است. برترین آموزه‌های اخلاقی در آثار نویسندگان ایران به روایت‌های گونه‌گون به بزرگمهر نسبت داده شده‌است. خلفای عباسی برای موازنه میان اقوام قلمرو خلافت، همواره شیوهٔ ساسانیان را پیش چشم داشتند و روش انوشیروان و وزیر او، بزرگمهر را پی میگرفتند.

بسیاری از نویسندگان عرب، پندهایی مشابه بزرگمهر را در آثار خویش آورده‌اند. از دیگر ابعاد شخصیتی بزرگمهر، مهارت پیشگویی و دانایی به رازهای نهان است. ایادگار وزرگمهر بختگان یا پندنامهٔ بزرگمهر بختگان، رسالهٔ مادیگان شترنگ یا وزارشن چترنگ از آثار بزرگمهر هستند. آثار دیگری مانند ظفرنامه، «باب برزویهٔ طبیب» در دیباچهٔ کلیله و دمنه و چندین اثر دیگر را نیز بدو منسوب میکنند.


بامشاد:

بامشاد نوازنده و موسیقی‌دان دورهٔ خسرو پرویز دوم ساسانی است که او را چون باربد کم‌مانند دانسته‌اند. بامشاد از آن گویند که بامداد چنان مینواخت و میخواند که همه کس را شاد میکرد. از دیگر موسیقیدانان بنام آن روزگار میتوان باربد، نکیسا و رامتین (موسیقیدان) را نام برد. گفته میشود که موسیقی در ایران زمین در عهد ساسانیان در اوج خود بوده‌است. در این دوره موسیقی در دبیرستانها تدریس میشده و همگان کمابیش با موسیقی مقدماتی آشنایی داشتند. در کتاب موسیقی ایران نوشتهٔ روح‌الله خالقی آمده‌است: اعراب پس از فتح ایران موسیقی ایرانی را عیناً اقتباس کردند، شاید آهنگهای زیبای ایرانی به وسیله معماران و بنایان ایرانی که در عصر عبدالله بن زبیر به تعمیر خانه کعبه مشغول بودند بین اعراب متداول شد و افرادی چون سعید بن مسجح و نشیط فارسی و ابن محرز و یونس بن سلیمان کردی شهریاری کاتب موسیقی ایرانی را بین اعراب رایج کردند. از آغاز اسلام تقریباً موسیقی متروک بوده ولی در دوره خلفای اموی و عباسی چون از ايرانيان تقليد میکردند دوباره رونق گرفت. در زمان خلافت هارون الرشید و پسرانش موسیقی مقامی ارجمند یافت و بزرگانی چون: ابراهیم موصلی و اسحق موصلی ظاهر شدند. در هر حال موسیقی قبل از اسلام را باید یک نوع موسیقی عملی دانست و قاعده و نظمی بین صوتها و لحن‌ها پیدا نکرده بودند، ولی در دوره اسلامی به دست ایرانیان با توجه به قاعده‌های موسیقی که فیلسوفان یونانی طرح کرده بودند نهضتی در موسیقی ایران پدید آمد.


سرکش:

سرکِش (نام دیگر: سرکِس) رامشگر، خواننده و آهنگ‌ساز نامدار دوران ساسانی و دربار خسرو پرویز است. پژوهشگران بر این باورند که او رامشی یونانی با نام سرجیوس بوده که با گذشت به سرگش و سپس به سرکش تبدیل گردیده‌است. بی‌گمان نام او پس از باربد و نکیسا سرشناس‌ترین نام از موسیقی‌دانان دوره ساسانی است. گویا سَرکَب نیز که در اشعار فارسی یکی دیگر از رامشگران خسرو پرویز دانسته شده، تحریفی از همان نام سرگس است.


پولُسِ ایرانی:

يا پاول پارسی یا پولُسِ پارسی یا پولُسِ ایرانی فیلسوف و منطق‌دان ایرانی در روزگار ساسانیان و استاد فلسفهٔ خسرو انوشیروان ساسانی بود.

پاول که در دربار شاه ایران، خسرو انوشیروان، میزيسته؛ بر پایهِٔ گزارشِ سریانی از ریواردشیر (ریشهر) پارس بود و زین‌رو، وی را پارسی گفته‌اند.

سه گفتار در منطق ارسطو از پاول پارسی است که برجای مانده‌اند؛ اينرا میتوان به يقين گفت زيرا که سر راست از بُن پهلوی مايه گرفته اند ولی در تاريخ ظالم نوشته بيگانه به ما نرسیدهد. دوتای آن‌ها به سریانی و آن دیگری نیز به عربی (در ترتیب‌السعادات ابوعلی مسکویه) به بيگانه ها نسبت داده اند.

گفتارهای پاول پارسی را بزرگمهر لقمان برای نخستین‌بار در سال ۱۳۹۵ وباز با نام گویایی ارستو به پارسی ناب گردانده و چاپ کرده‌است..

گویایی ارستو دربردارندهٔ این سه گفتار از پاول پارسی است که به شاه خسرو انوشیروان ساسانی پیشکش شده.

  • گفتار اندر گویایی ارستو
  • روشنایی‌نامه‌ای بر اندر پیرامونِ گزارش (Περὶ Ἑρμηνείας) ارستو
  • پیش‌درآمدی بر فرزانگی ارستو (رده‌بندی ارستویی دانشها)

اينها همه ايرانی و برمبنای اصول پهلوی بوده ولی به ارسطو نسبت میدهند. «درود بر خسروِ پیروزبخت، شاهِ شاهان، بهترینِ مردان، پاول، پیشکارتان!» اين که در بخش آغازين گفتار پاول پارسی آمده چه ارتباطی با ارسطو دارد؟؟ فرزانگی، که دانشِ راستینِ همه [چیزهاI] بوَد، اندر شماست؛ و از فرزانگی‌ که اندر شماست برایتان پیشکشها ‌فرستم. این مایه‌ شگفتی نَبُوَد که از بوستانِ فرمانروایی‌تان پیشکشهایی برایِ شما فرازبَرَند، [چونان‌که] از ایزدآفریده‌ها یزِشهایی برایِ ایزد فرازمیآورند. پیشکشی که من فرستم از سخن است، چه فرزانگی، که بهتر از همه‌ پیشکشهای دگر بوَد، به میانجیِ سخن رُخ نماید. همانا، چنین است آنچه فرزانگی درباره‌ فرزانگی ‌گوید: «میوه‌هایم بهتر از زرِ ناب و بار و برم بهتر از سیمِ شاهوارند». اینک، تندرستی و زور و توانایی و خدیوی و پادشاهی و شهریاری و آشتی و رایها و آیینها، و گزیده گویم، همه[گونه] کنشهای نیک.

ديگر اینکه، جهان با خرد ساخته و راهبری ‌شود، همچون چشمِ جان که هرچند کور بوَد، اَی از تواناییِ دیدنِ همه‌‌چیز بی‌بهره‌‌ باشد، تنها از راهِ این [خردْ] روشن و روشن‌بین ‌شود و بدین‌گونه از هزاران هزار چشمِ تن بهتر است. آيا اين فرزانگی و انديشه تواند که از ارسطو باشد؟؟


برزویه:

بُرْزویه، پزشک نامدار و پیشوای پزشکان ایران در عصر خسرو انوشیروان ساسانی، گردآورنده کلیله و دمنه و احتمالاً مترجم پنجه تنتره از سانسکریت به پارسی ميانه که بخشی از کلیله و دمنه را تشکیل میدهد – بوده‌است. این نام در پارسی میانه به شکل برزوی، ساخته شده از دو جزء «بُرز» به معنای بلند مرتبه و متعالی و پسوند تحبیب «اوی» آمده و در پارسی باستان به صورت برزآویا (Brz-auya) آمده‌است.
Borzuyeh
برزویه، پزشک دربار انوشیروان با کسب اجازه از شاهنشاه برای بدست آوردن گیاهی که مرده‌ها را زنده میکند مسافرتی به هندوستان کرد و در آنجا کوشید تا مطلوبش را پیدا کند ولی موفق نشد اما دانشمندان هندی به او گفتند آن گیاه کتاب کلیلک و دمنک است و آن نادانان و نابخردان را که به مثابه مردگان‌اند عاقل میسازد و بدین ترتیب به آن‌ها زندگی میبخشد. برزویه کتاب مزبور را به ایران آورد و آن را به پارسی میانه (پهلوی) برگردان کرد. در سده هشتم میلادی عبدالله ابن مقفع آن را زیر عنوان کلیله و دمنه از پهلوی به عربی منتقل ساخت و سپس آن کتاب به زبان‌های مختلف جهان راه یافت. اين کار ابن مقفع که خود فرزانه ای ايرانی بود اين گمان را بوجود آورده است که برزويه ای وجود نداشته و کليله و دمنه يک کتاب عربی است.

در برخی نوشته ها بزرگمهر، وزیر دربار ساسانی در زمان انوشیروان با برزو یا برزویه پزشک دربار انوشیروان یکسان انگاشته شده‌است که شاید به دلیل هم‌زمانی این دو بوده باشد.

در برخی نوشته ها ابن مقفع يعنی ابومحمد عبدالله ابن مقفع با نام اصلی روزبه پور دادويه معروف به اِبْنِ مُقَفَّع (زادهٔ 723 ميلادی در جور فیروز آباد کنونی – درگذشتهٔ 759 ميلادی در بغداد) را که تنها برگردان کننده نوشته های پارسی میانه به زبان عربی ساکن بصرهرا با برزويه اشتباه میگيرند. او با کنیهٔ «أبی محمد» نیز شناخته میشد. ابن مقفع از برجسته‌ترین نمایندگان تفکر علمی در سدهٔ دوم هجری استوجايگاه او بسيار ارزشمند است.


اوشنر:

اَئوشنَرَ "به اوستایی و اوشنَر در پهلوی" نام یکی از مشاوران کیکاووس بوده که در هوش و فراست مشهور بوده‌ است. به‌گفته دینکرد، کیکاووس از دیوها فریب خورد و او را کشت.

اوشنر انديشمند، فرزانه و پزشک ايرانی، منطق دان نويسنده کتاب «اندرز نامه اوشن دانا» میباشد.


گابریل سنجاری:

گابریل سنجاری(درست‌بد) پزشک دربار شاهنشاه خسرو پرویز ساسانی بود. وی در رقابت‌های میان‌مسیحی در امپراتوری ساسانی نقش عمده‌ای داشت.

گابریل در سنجار در یک خانواده مسیحی نستوری زاده شد و بعدها به فرقه یعقوبی روی آورد و به همین جهت از یعقوبی‌ها شدیداً پشتیبانی میکرد. میان او و سبریشوع اختلاف پدید آمد و سبریشوع او را به خاطر زندگی خصوصی که داشت، تکفیر کرد. گابریل نزد خسرو بسیار گرامی بود. پس از آنکه شیرین که خواهان داشتن فرزند بود، در اثر معالجات این پزشک و دعاهای سنت سرجیوس صاحب پسری شد (همان که نامش را مردانشاه گذاشتند)، عزت و احترام و مقام گابریل در دربار ارتقا یافت. شیرین تابع آیین یعقوبی شد و در نتیجه فرقهٔ مزبور کاملاً قدرت و تسلط یافت..
Borzoyeh
پس از درگذشت سبریشوع، شیرین از خسرو خواست تا مقام جاثلیقی را به گرگوار، معلم مدرسهٔ سلوکیه، اعطا کند. گرگوار مردی عالم و فرزانه، ولی آزمند و پرخور بود. پس از چهار سال ریاست، در ۶۰۸ یا ۶۰۹ درگذشت و اموال بسیاری از خود باقی گذاشت که خسرو همه را به نفع خزانه ضبط کرد.


خرداد برزويه:

شاید برای بسیاری جالب باشد بدانند افتخار درمان بیمارستانی تا اندازه زیادی از آن ایرانیان است. اگر به ایران باستان بازگردیم در دوره ساسانیان دانش های گوناگون رشد چشمگیری یافت.

در میان پادشاهان ساسانی از زمان اردشیر بابکان و شاپور به بعد زمینه آشنایی ایرانیان با علوم مختلف بیشتر فراهم شد و در این دوره حتی کتاب های یونانی و پهلوی در کتابخانه ها یا آتشکده ها نگهداری میشده است.

در این دوره شهرهای بسیاری ساخته شد و یکی از این شهرهای مهم گندی شاپور بود که در جنوب باختری ایران درخوزستان و نزدیک شوشتر واقع شده است که دراین شهر دانشگاهی نیز ساخته شد که میتوان گفت در نوع خود از مهم ترین مراکز علمی و تحقیقی آن دوران بوده است.

این دانشگاه در زمان شاپور اول پایه ریزی شده اما توسط انوشیروان گسترش یافت و شمار زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و کار پزشکی شدند.
Instrument
به گفته مورخان در این دانشگاه همه گونه امکانات برای دانشمندان بدون توجه به عقاید و افکارشان فراهم بود، علمایی در طب، ریاضی، فلسفه، نجوم و فیزیک از نقاط مختلف به آنجا مهاجرت کردند.

پزشکان دوره ساسانی برای پرداختن به حرفه پزشکی بایستی دارای ویژگیهای علمی و اخلاقی پیشرفته ای میبودند. پزشک دانا کسی بود که بتواند امراض را معاینه کند و کتاب بسیار خوانده باشد. بایستی اعضای بدن را بشناسدو اطلاعاتی نیز راجع به ادویه (داروها) داشته باشد، محبوب و شیرین سخن باشد و با بیماران از روی شکیبایی رفتار کند. افزون بر اینها پزشکان بایستی امتحانات الزام را در مهارت و زبردستی داده باشند. در عصر ساسانی پزشکان، درمانگربیماریهای روحی و جسمانی بوده و رئیس کل پزشکان درمانگربوده اند.

يکی از اين پزشکان خرداد برزويه بوده است.


سینا پسر اهوم ستوت:

نخستین ریشه واژه پزشکی در ایران باستان «پیشه زه» به چم (معنی) آسیب زدا است .این واژه در زبان پارسی پهلوی به گونه «پیشه زک» و پس از چندی به پزشک دگرگون گشت. در اردیبهشت یشت، پزشکان ایرانی را به پنج دسته بخش میکنند.

• داتو پیشه زه ( داد پزشک): پزشکانی بودند که در هنگام پیدایش و گسترش بیماری واگیردار مردم را با بنیان های (اصول) بهداشتی آشنا میکردند.

• کرتو پیشه زه ( کارد پزشک): پزشکانی بودند که خویشکاری (وظیفه) آن ها بستن استخوان شکسته، بازسازی و جابجایی استخوان ها و شکافتن، دوختن و بریدن اندام آسیب دیده بودند. کهن ترین کارد پزشکی (عمل جراحی) بدست ایرانیان انجام گرفته است که بر روی رودابه مادر رستم به هنگام زاییدن رستم انجام گرفت:

بیامد یــــــکی مـــوبدی چرب دست.........مر آن ماه رخ را به می کرد مست
بکافــــــــید بی‌ رنـــــــج پهلوی ماه........بـــتابید مر بــــــچه را ســـر ز راه
چنان بی‌ گـــــزندش بـــــرون آورید........که کس در جهان این شگفتی ندید

شايد بتوان گفت؛ نخستين با اين شيوه در ايران بکاررفته باشد وبايستی آنرا «رستم زايين» ناميد نه «سزارين»

آشو پیشه زه (اشو پزشک): پزشکانی بودند که با یاری فردید (قانون) اشا بیمار را درمان میکردند. اشا به چم پاکی و راستی است و در شاهنامه فردوسی بزرگ از نوش دارو، زخم بندی، دوختن (بخیه) زخم های ژرف شمشیر و دشنه و تیر بسیار گفته شده است. سینا پسر اهوم ستوت پزشکی بود که در روزگاران خود در خرد و دانش بی مانند بود و شاگردان بسیاری را آموزش میداد.

پس از گذشت چندی در افسانه های میهنی و شاهنامه از سینا به مانند سن موروک (سیمرغ) یاد شد که زخم های رستم را در نبرد با افراسیاب درمان کرد. در منطق الطیر عطار هم از سن موروک با فرنام پزشک بزرگ یاد شده که سد شاگرد داشت و به شاگردان خود فرزانگی (فلسفه)، پزشکی و اختر شناسی میآموخت و شاگردان او در سراسر گیتی پراکنده شدند و به آموزش پزشکی و درمان پرداختند .


ميترادات:

ميترادات يا مهرداد، پزشک ايرانی واستاد دانشگاه گندی شاپور بود.


آذرباد مَهرَاسپندان:

آذرباد مَهرَاسپندان (آتورپات مَهرَسپندان، آتورپات مارسپندان، آتورپات امهرسپنت، آذر باد مار سپندان) دانشمند و موبد موبدان دورهٔ شاپور دوم بود. نام وی از واژهٔ «سپنته» مشتق است. گفته‌اند برای اثبات حقانیت دین زردشت در مقابل مبلغان مسیحی که کنستانتین پادشاه روم به مرزهای ایران فرستاده بود حاضر شد که ۹ من روی گداخته، بر سینهٔ وی ریزند. ..چنین کردند و بدو رنجی نرسید. گفته هایی کوتاه ولی پرمعنی و پندهایی به زبان پهلوی بدو منسوب است، به نام اندرزنامهٔ آذرباد مهراسپندان که جزء متون پهلوی در بمبئی به چاپ رسیده و آن نیز به نظم و نثر توسط محمدتقی بهار برگردان شده‌است.

نامبرده در حدود سال ۳۵۰ میلادی میزیسته و طبق آنچه در جلد پنجم معجم البلدان کتاب یاقوت حمودی آمده است اهل شهر جور یا شهر گور یا فیروزآباد فعلی بوده است. پسرش زردشت مار سپندان و نوه او آذر باد بوده است. نوادگان ایشان تا ۴٫۵ قرن بعد از او موبد موبدان زردشت بوده اند. طبق آنچه یاقوت حمودی در کتاب معجم البلدان ذکر نموده است اهالی منطقه جبل انارویه از توابع شهرستان فیروزآباد از نوادگان این موبد زرتشتی هستند.


مهراورمزد:

مهراورمزد، استاد فرهنگ شناسی در دانشگاه گندی شاپور بوده است. آذرپاد مهراسپند در کتاب خود از مهراورمزد به عنوان استاد خويش نامبده است.


تيادوروس:

تيادوروس يا تئودور در زبان اروپایی ها پزشک ايرانی از تبار مسيحی در روزگار پادشاهی شاپور ذوالکتاف است. اکنون شهری دراروپا بنام «تئودور» هست که شاهزاده نشين میباشد.


مَزْدَک:

مَزْدَک یا مزدک بامدادان؛ اصلاح‌گر اجتماعی و کنشگر مذهبیِ ایرانی در زمان شاهنشاهی ساسانی بود. وی در دورهٔ پادشاهی قباد یکم فرقه‌ای مذهبی بنیان نهاد و به تبلیغ آن پرداخت. او مروج آیینی بود که تحت تأثیر باورهای مانی به‌ویژه باور «بوندوس» یا «زرتشت خورگان» قرار داشت؛ در واقع، میتوان گفت فرقه‌ای که مزدک بسط و گسترش داد همان آیین بوندوس بود.

اوضاع ایرانشهر در زمان ترویج آیین مزدک نابسامان بود، و این کشور با بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی دست‌وپنجه نرم میکرد. پیش از ظهور مزدک، قدرت شاه در مقابل قدرت طبقهٔ اشراف، روحانیون و صاحبان قدرت رو به افول گذارده بود. در برابر، قباد به حمایت از مزدکیان به‌منظور کاستن از قدرت اشراف و روحانیون دست یازید. این امر باعث همراهی مزدک و مزدکیان با پادشاهی قباد شد و اتحاد نوظهور قباد و مزدکیان از قدرت و نفوذ طبقهٔ اشراف، بزرگان و روحانیون به نفع شاهنشاه کاست. همدلی قباد با مزدکیان سبب شد که آیین مزدک در تمامی قلمرو ایرانشهر بسط و گسترش یابد و حتی از مرزهای ایران نیز پا فراتر بگذارد و به شبه‌جزیره عربستان برسد. با این همه، قباد در اواخر پادشاهی خود از حمایت مزدکیان دست کشید و همین امر موجب قتل‌عام مزدک و مزدکیان بدست خسرو یکم شد. منابع تاریخی علل گوناگونی برای دشمنی خسرو انوشیروان با مزدکیان برشمرده‌اند؛ برخی منابع حمایت مزدکیان از بتخت‌نشاندن کاووس، برادر خسرو انوشیروان و پسر دیگر قباد، را علت اصلی این دشمنی دانسته‌اند.

به هر روی، باورها و آیین مزدک پس از قتل‌عام مزدکیان به یکباره نابود نشد، بلکه در قالب جنبش‌های جدیدی که برگرفته از آیین مزدک بود، ادامه یافت. از معروف‌ترین آن‌ها به جنبش بابک خرمدین یا جنبش خرمدینان میتوان اشاره کرد. مورخان عقیده دارند که میان باورهای مزدکیان و اندیشه‌های افلاطون اشتراکاتی وجود دارد. وجه مشترک بین باورهای افلاطون و مزدک تنها مربوط به جامعه اشتراکی نیست، بلکه مزدک در زمینه‌های عرفانی و فلسفی هم از باورهای افلاطون تأثیر پذیرفته‌است. یکی از باورهای مزدک مشترک‌بودن زنان بود که در واقع نوعی اعتراض به حرمسراهای اشراف است. مزدک فردی صلح‌جو و مخالف جنگ و خون‌ریزی بود. گرچه جنبش مزدک شکست خورد، این جنبش توانست سرمنشأ اصلاحات در جامعه ساسانی آن زمان شود، هرچند هدفِ اصلاحاتی که خسرو یکم در پی سرکوب جنبش مزدکیان آغازید، بیشتر حفظ طبقه حاکم بود.

اين باور وآيين ريشه کومونيسم در دنيا شده است.


مانی:

مانی، زاده ۱۴ آوریل ۲۱۶ میلادی است. وی ۲ مارس ۲۷۴ م درگذشته است فیلسوف، شاعر، نویسنده، پزشک، نگارگر و بنیانگذار آیین مانوی است. او از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی تیسفون که در ایالت آسورستان قرار داشت که بخشی از شاهنشاهی اشکانی بود، زاده شد.

مادرش، «مریم» از خاندان کمسراگان منسوب به دودمان پارتی پادشاهی اشکانیان بود؛ و پدرش «فاتک» یا «پاتیگ» نام داشت که او را از اهالی همدان دانسته‌اند.

او آیینی را بنیان نهاد که دیرهنگامی در سرزمین‌هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت. برادران شاپور یکم او را پشتیبانی کردند و شاپور به او اجازهٔ تبلیغ دینش را داد. اما گرفتار خشم موبدان زردشتی دربار ساسانی شد و سرانجام در زمان بهرام یکم زندانی گشت و اعدام شد.
Maani
مانی زمانی کارش خراب شد که خود را مانند بودا و عیسی فرستاده خدا معرفی ‌کرد، برای تکمیل آموزه‌هایی که پیشینیان آورده بودند دینی نو و همگانی را تبلیغ مینمود که مانند مسیحیت در آن به روی آدمیان از هر نژاد و با هر وضع، باز بود. باورهای آن از آیین‌های بابلی و ایرانی سیراب شده بود و از دین‌های بودایی و مسیحیت اثر پذیرفته بود. مانی رتبه شماره ۸۳ را در سیاهه تأثیرگذارترین اشخاص تاریخ مایکل اچ هارت دارد. پیروان مانی او را با القابی چون فرستاده روشنی، بغ راستیگر، سرور نجاتبخش، بودای روشنی و فارقلیط زمان می‌خواندند. کاتاریسم یک جنبش اصیل مانوی بود و به همین دلیل خود را «پاک‌ها» مینامیدند، نامی که از ادبیات مانوی برگرفتند. مفهوم «پاک» و پوشیدن «جامهٔ سفید» از عناصرِ دینی‌ بود که مانی از فرقهٔ گنوسی مغتسلهٔ خزایی که در آن پرورش یافته بود وام گرفته بود. بخشی از دوران جوانی مانی در فرقه‌ای عرفانی سپری شد که غسل در کانون آیینشان بود و استادش الخزایی یا الخسائیوس بود.


نکیـــسا:

نکیسا، موسیقی‌دان، رامشگر، چنگ‌نواز و خوانندهٔ عهد ساسانی است. او استاد چنگ‌نوازی بود و در دربار خسرو پرویز ترانه میسرود .نظامی گنجه‌ای در کتاب خسرو و شیرین، و به دنبال او، امیرخسرو دهلوی در کتاب شیرین و خسرو از او یاد کرده‌اند.

نکیسا از نام پهلوی naxiskã به معنای نغمه خوان میآید که آن نیز از واژه پهلوی naxak به معنای نغمه، مشتق شده است. با وجود اینکه نام نکیسا امروزه برای دختران نیز مورد استفاده قرار میگیرد ولی در اصل رامشگر دربار خسرو پرویز که نکیسا نام داشت، مَردی اهل تیسفون بود.

نکیسا با باربد در ساخت قطعه هفت‌نوازی معروف سرود خسروانی همکاری کرده‌است. مضامین اصلی ترانه‌های او در ستایش خسرو پرویز بودند. وی همچنین سرود ملی آن زمان را ساخته بود .

موسیقی در دوران شاهنشاهی ساسانی بسیار شکوفا شد چرا که بسیاری از پادشاهان پشتیبان هنر و حتی برخی خود هنرمند بودند. در این دوران شعر، آوازخوانی، موسیقی، و هنر بسیار محبوب شدند و شاهانی همچون خسرو پرویز و اردشیر از نوازندگان پشتیبانی و حمایت کردند. موسیقی‌دانان بسیاری همانند رامتین، بامشاد، باربد، سرکش و نکیسا به استادان بزرگی در موسیقی تبدیل شدند و اثرگذاری‌های آن‌ها از زمانه خود فراتر رفت. باربد و نکیسا دستگاه موسیقی ایرانی، خسروانی، را بسیار تحت تأثیر قرار دادند و به آن کمک کردند.

گفته شده که یک بار نکیسا ترانه‌ای سروده که شنوندگان چنان متأثر شدند که بیهوش شدند یا جامه‌های خود را دریدند (جامه‌دران).


باربــــد:

باربَد یا باربُد  اواخر سده ششم تا اوایل سده هفتم میلادی؛ شاعر، خنیاگر، موسیقی‌دان، بربت‌نواز و ترانه‌سرای ایرانی بود که در دربار شاهنشاه خسرو پرویز خدمت میکرد. او یکی از نامورترین افراد تاریخ موسیقی ایران است و برجسته‌ترین موسیقی‌دان زمان خود به‌شمار میرفت. از باربد بارها در آثار ادبیات فارسی به ویژه شاهنامه‌ی فردوسی یاد شده‌است. درون‌مایه و فراوانی این گونه ارجاعات، تأثیر منحصر به فرد او را بر موسیقی و فرهنگ زمان خود نشان مید‌هد، به طوری که برخی منابع او را «بنیانگذار موسیقی ایرانی» معرفی میکنند. گرچه دانسته‌ها دربارهٔ زندگی او اندک هستند، اصالت تاریخی باربد به‌طور کلی مورد تأیید است. باربد که زاده جهرم یا مرو بود، بیشتر دوران حرفه‌ای خود را در دربار خسرو بسر برد. پس از کشته شدن خسرو، در مورد سرنوشت باربد در میان منابع اختلاف است.

باربد بطور تاریخی با اختراعات مختلف در موسیقی ایرانی شناخته میشود. با این حال، برخی از این انتساب‌ها به دلیل گذشت چندین سده از مرگ او، مورد تردیدند. گرچه از باربد یک شعر باقی مانده و عناوین برخی از آثارش نیز مشخص است، هیچ‌یک از سروده‌های او موجود نیست. هیچ‌یک از منابع تا زمان خالد بن فیاض) ۷۱۸ميلادی) دربارهٔ باربد بحث نمیکند که این نشان‌دهنده حفط شهرت او از طریق سنت شفاهی است. آثار او حداقل تا قرن دهم باقی ماند و به عنوان «الگویی از دستاوردهای هنری» توصیف شد. باربد همچنان در ایران، افغانستان و تاجیکستان یک چهره شناخته‌شده است.


حارث بن کلده بن عمر بن ابو علاج ثقفی:

نام ايرانی حارث بن کلدة بن عمر بن ابوعلاج ثقفی، بکلی گم شده است ولی وی؛ پزشک، شاعر، موسیقی‌دان، خواننده و بربط نواز، آموزگار و مبلغ موسیقی ایرانی در دربار خسرو پرويز بود که به مکه رفت و درمیان اهل مکه به شهرت رسيد. او پزشک تحصیل کرده در بیمارستان جندی شاپور است. او دو باردر ایران و در حیره به حضور خسرو پرویز رفته بود. از آثار منسوب به او میتوان به محاورة فی الطب اشاره کرد که درباره پزشکی بوده است. مرگ او را در 635 ميلادی دانسته‌اند.

ليست زير نام بسياری ديگر از دانشمندان و هنرمندان ايرانی را نشان میدهد:

   
     
     
     
KhordadBorzoyeh    
 

پس از ايران بـــــاستان

  • ابن ابی صادق
  • ابن سینا
  • ابن مسکویه
  • ابن ندیم
  • ابن هندو
  • ابن هیثم
  • ابوالحسن طبری
  • ابوالحسن عامری
  • ابوحامد محمد غزالی
  • ابوحیان توحیدی
  • ابوریحان بیرونی
  • ابوسلیمان سجستانی
  • افضل الدین کاشانی
  • جابر بن حیان
  • حکیم ایرانشهری
  • حکیم هیدجی
  • خواجه نصیرالدین طوسی
  • خیام
  • زکریای رازی
  • سهروردی
  • فارابی
  • فخر رازی
  • قطب‌الدین شیرازی
  • محسن فیض کاشانی
  • محمد بن محمود آملی
  • محمدتقی شوشتری
  • مولانا جلال الدین محمد بلخی
  • میر حیدر آملی
  • میرابوالقاسم فندرسکی
  • میرداماد

ایران باستان

  • ابراهیم مادی ابرگ
  • آپاسای
  • آتروبوجیت
  • آدربات زرتشت
  • آدروگ
  • آذر فرنبغ
  • آذرباد زردشتیان
  • آذرباد مهراسپندان
  • آذربوزید
  • آرتاخه
  • آرتادخت
  • ارمین
  • ازالیاس
  • آزونکس
  • اگاسیوس
  • اندرزگر
  • اورمزد سگزی
  • بابک پدر مانی
  • بارهبرائدس
  • بامشاد
  • بدروز
  • برازه
  • برانوش
  • برزویه
  • برزین
  • برسوما
  • برهاد بشاباید
  • بزانوش
  • بزرگمهر
  • بهداد آذر اورمزد
  • بوبراندا
  • بیادق
  • پرلوس
  • پولس ایرانی
  • پولس پارسی
  • پیشگ سر
  • تیادروس
  • ثریته : همان فریدون در اوستا است.
  • جاماسپ
  • حارث بن کلده
  • خرداد برزین
  • خوره بود
  • راب راشی
  • رامتین
  • زراتشت خورگان
  • زرتشت
  • زروانداد
  • ساتاسپ
  • سرجیس راس العینی
  • سوشانس
  • سوفسطای
  • سیسن پتی
  • سیما برزین
  • سئنا پور اهوم ستوت
  • شاپور
  • فرشوشتر
  • فرغان
  • فرهاته
  • فرهاد
  • فنبغ
  • کرتیر
  • گابریل سنجاری
  • گشن جم
  • ماراسپند
  • مانی
  • ماهانشیر
  • ماهیار
  • مربابا گندی شاپوری
  • مزدک
  • مهابد
  • مهبد فرمایاد
  • مهراورمزد
  • مهرداد ششم : پدر ایمن شناسی ، اولین ایمن شناس جهان
  • میدیوماه
  • میشون
  • مئنا
  • نرسی
  • نضر بن حارث
  • نکیسا
  • هاهوی
  • هوشتانه
  • وهودات
   
    Iran, History, Glory Days by picture      
       
         
 
Bottom menu

7 Faces of History | 7000 Years Civilization| 5000 Years of Engineering| Ahmad Kasravi| Ancient Women Salary, Employees | Ancient Women | Arab Conquest | Assyrians Persians | Bishapour| Chogha Zanbil - Elamid Era| Clay notes - Darius Administration | Coins | Constitution | Cyrus the Great | Dabirehدبيره پارسی| Darab-Gard دارابگرد| Departure 79| Dynasties (2 Pages) | Engineering of an Empire | Fine Art (3 Pages)| Flag History (1) | Flag History (2)| Flag History (3)| Fossil Fuel| Fossil Fuel-Concession| Glory 1,| Glory 2,| Glory 3 Ancient Iran| Glory 4, Journey to Iran | Glory 5, Iran, Nothing but Iran | Glory of Iran as per Artist| Glory of Iran by Picture| Glory of Persepolis| Hamedan | Herodotus & Iran | History of Iran | Iran heritage| Iran's Heritage (Saad Abad)| Iran, History, Land and People | Iran Farda (3 Pages) | Iranian Government | Iran Media | Iran or Persia| Iran's views| Iran Rulers | Isfahan| Isfahan Page 2| Kashan| Kavir Lout = Gandom Beryan| Khouzestan| Lakes' of Iran| Lost Civilization | Music Glory | Naghsh-e-Rostam | New Year (Now-Rooz) | New Year's Haft Seen Oldest Dam of the world | Old pictures of Iran 1| Old pictures of Iran 2| Old pictures 3 Kajar Era | Persepolis | PERSIAN Gulf | Poet and Patriots| Persepolis Underground of | Rebirth| Religion of Persians | Reporters 1 | Reporters 2 | Reza Shah the Great| Sayeh Jam | Shiraz| Slide Show | Spy 1 | Spy 2 | Spy 3 | Shush, Susa, Apadana | Tabriz (1)| Tabriz 2| Tabriz 3| Tabriz 4| Tehran| Tehran old and new | The Land And The People | Thinker, Philosophers| Tisfoon | Under Ground City of Zoroastrians'(!) Derinkuyu = Deep Well | Wine and History | Women Clothing in time | Women Clothing in time II | Xeroxes Note | Yalda | Search Engine | Directory of Related Links | Contact Us |

See our Glory pages            Iran, History, Land and Glory


© 1990-2024 All rights reserved. Last revised: 2024
Please click here to read our disclaimer
Webmaster
Page designed by Direcconnect -brows all pages from any PC with Internet access.